اسفند ۲۷، ۱۳۸۹

این روزا کم نوشتن و کم خوندن و کم تماس گرفتن من تبدیل شده به ننوشتن و نخوندن و تماس نگرفتن. از همهٔ عزیزانی که بدین وسیله باعث رنجش خاطرشون شدم عذر می‌خوام که وقت ندارم! عیدتون مبارک. سال و روزگارتون خوش. به یادتون هستم.

اسفند ۲۶، ۱۳۸۹

اولین عید نوروزت مبارک عزیزکم!


روز اولِ بهار
توي باغچه كنار حوض
بوته اي نشانده ام

" آه
زير آفتاب داغ
بوته ي گلم عرق نمي كند ؟ "

سايه بان كوچكي
براي گل درست مي كنم

گل نگاه مي كند به سايه بان
خنده مي زند كه
آي مهربان من چه مي كني ؟
سايه بان براي چه ؟
من بدون آفتاب خشك مي شوم


سايه بان بوته را
خراب مي كنم


بوته نازك است
بوته كوچك است


"آه راستي
شاخه هاي نازك گلم
توي باد نشكند "


دُور ِ گل
سنگ چين محكمي درست مي كنم


بوته ي گلم
اخم مي كند
داد مي زند

" چه مي كني ؟
من خودم به باد گفته ام
تا نوازشم كند
غنچه هاي كوچك مرا
باد باز مي كند "


سنگ چين دور بوته را
خراب مي كنم


جيك جيك
قار قار
بوته كوچك است
بوته نازك است


" واي اگر كلاغ ها
غنچه هاي بوته را جدا كنند ؟ "


در كنار بوته ي گلم
مترسكي درست مي كنم


بوته ي گلم
بانگ مي زند
" گل كه بي پرنده گل نمي شود ... "


قهر مي كند
داد مي زند

" من كه گندم ميان دشت نيستم "


دست مي كشم به شا خه هاي نازكش
زار زا ر گريه مي كند


من
مترسك كنار بوته را
خراب مي كنم


جيك
جيك
قار
قار

من نشسته ام
كنار حوض
دور بوته ي گلم
صد هزار شاپرك
بال
بال
مي كنند



شعر کودک (بهار) - شاپور ج